پدر پشت در نقاب خنده هایش را می زند

و غم هایش را در جیبش می ریزد و وارد خانه می شود

پدر ناراحتی هایش را پشت روزنامه پنهان می کند

پدر در تمام آینه ها فریاد می زند : حال من خوب است

پدر دوستت دارم ها را با چشمانش می گوید چون عشق پدر همیشگی است

پدر ، سایبان لحظه های بارانی

چشمان پدر ، شعری است مردانه

پدر سرباز کهنه کار جبهه های روزگار

پدر برای من همیشه پدر خواهد ماند